وبلاگ آموزشی وتخصصی دیجیتال تبرستان (شمال ایران)

مرجع آنلاین علمی وفرهنگی ایرانیان

وبلاگ آموزشی وتخصصی دیجیتال تبرستان (شمال ایران)

مرجع آنلاین علمی وفرهنگی ایرانیان

روز بزرگداشت شیخ بهایی ...


روز بزرگداشت شیخ بهایی ...

بهاء الدین محمد عاملی مشهور به شیخ بهایی
از دانشمندان بنام عهد شاه عباس صفوی است. که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. وی در سال ۹۵۳ هجری قمری در بعلبک متولد شد. در ۱۳ سالگی همراه پدرش به ایران مهاجرت کرد. وی تألیفاتی به فارسی و عربی دارد که مجموعهٔ آنها به ۸۸ کتاب و رساله بالغ می‌شود. از آثار او می‌توان به کشکول، دیوان غزلیات، جامع عباسی (در فقه)، خلاصةالحساب، تشریح الافلاک و دو مثنوی معروف ” نان و حلوا” و “شیر و شکر” اشاره کرد. به پاس خدمات وی به علم ستاره‌شناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد. وی در سال ۱۰۳۰ هجری قمری در اصفهان دار فانی را وداع گفت.
جنازهٔ او را به مشهد انتقال دادند و در مسجد گوهرشاد دفن کردند.


هر چند که رنـد کوچه و بازاریم

              ای خواجـه مپندار که بی‌مقداریم

سری که به آصف سلیمان دادند

              داریم ، ولی بـه هـرکسی نسپاریم



قصه ای از نیاکان

شیخ بهایی خود، بعدها برای یکی از شاگردان مبرز و برجسته اش به نام ملا محمّد تقی مجلسی گوشه ای از زندگی پدران خود را بازگو می کند :

پدران من در جبل العامل " لبنان" اهل زهد وعبادت بودند و ما وابستگی های کنونی را نداشتیم، از فروغ معنوی و مقامات قدسی و کرامت های خدا بهره می بردیم. در یک روز برفی که چهره آسمان و زمین سپید بود و سرمای سختی همه جا را فرا گرفته بود، پدر بزرگم "شمس الدین" چیزی برای خوردن در خانه نیافت، صدای بچه ها از گرسنگی بلند بود و چشمانشان فرو رفته، در و دیوار خانه رنگ فقر و بدبختی داشت، بچه ها از مادر غذا می خواستند و آه در بساط  نبود.

سرانجام مادر بزرگم برای تسکین خاطر بچه ها از برف ، تعدادی نان برفی درست کرد و به سوی تنور روانه شد، تنور به راستی تفته بود و داغ، و مادربزرگ نان های برفی را مثل خمیر واقعی به تنور چسبانید و گفت هم اکنون برای شما نان می پزم. مادربزرگ نان های برفی را بر تنور می زد و دست های پدربزرگ به آسمان بلند بود، قطره های اشک گونه های نورانی وی را آبیاری می کرد، لحظه ای چند نگذشته بود که نان از تنور در آمد، نان واقعی، نان گندم مثل نان های معمولی؛ سفره چیده شد و ما بچه های گرسنه دور سفره را گرفتیم. پدربزرگ سر بر زمین گذاشت و در حال سجده، خدا را سپاس گفت و سپس کنار سفره نشست، در حالی که هنوز دست دعایش بر آسمان بلند بود و نگاه تشکر آمیزش به سقف اتاق دوخته شده بود .

محمد بارها به این جریان می اندیشید که چگونه نیاکانش از برف، نان می پختند و از غیب کمک می گرفتند و گاه با افسوس از آن مقام معنوی یاد می کرد. و شعر حافظ را به خاطر می آورد و زمزمه می کرد :

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود       آدم آورد  در ایـن  دیـــــر  خـــــراب آبــادم

خدمات شیخ بهائی:

در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی ومعماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانکه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت  آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست که می  گویند وی ساخته است .

در احاطه وی در مهندسی مساحی تردید نیست و بهترین نمونه که هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است که معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی ومحله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند که هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست .

دیگر از کارهای علمی که به شیخ بهائی نسبت می دهند طرح ریزی کهریز نجف آباد اصفهان است که به نام قنات زرین کمر، یکی از بزرگترین کهریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن  9 فرسنگ است و به 11 جوی بسیار بزرگ تقسیم میشود و طرح ریزی این کهریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند .

دیگر از کارهای شیخ بهائی، تعیین سمت قبله مسجد امام به مقیاس چهل درجه انحراف غربی از نقطه جنوب و خاتمه دادن به یک سلسله اختلاف نظر بود که مفتیان ابتدای عهد صفوی راجع به تشخیص قبله عراقین در مدت یک قرن و نیم اختلاف داشته اند.

یکی دیگر از کارهای شگفت که به شیخ بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای که هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار کهنه نزدیک بقعه معروف به درب امام واقع است ومردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند که گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته که با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه کرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدیدهمچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود
که اگر روزی آن فضا را بشکافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از کار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شکافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منارجنبان اصفهان که هم اکنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.

تا کــی به تمنـای وصـال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟

خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه؟

ای تیــر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتـم به در صومعه’ عابد و زاهـد

دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

در میکده ر‏هبـانم و در صومعه عابـد

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنـی که تو را میطلبم خانه به خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو

هرجـا که روم پرتو کاشانـه تویی تو

در میکـده و دیر که جانانـه تویی تو

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تـویی کعبه و بتخانـه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید

پروانه در آتش شد و اسـرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید

دیوانه برون از همه آیین تو جوید

تا غنچه بشکفته این باغ که بوید

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخـوانی و قمـری به ترانه

بیچاره «‌ بهایی » که دلـش زار غـم توست

هر چند که عاصی است ز خیل و خدم توست

امیـد وی از عـاطفت دم به دم تـوست

تقصیر « خیالی » به امید کرم توست

یعنی که گنـه را به از این نیست بهانه

" شیـخ بهایی "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد