بسم رب الشهدا وصدیقین تقدیم به روح ملکوتی سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی خاطراتی زیبا از شهید سید مرتضی آوینی
مفهوم زیبای آزادی صدای گنجشکها فضای
حیاط را پر کرده بود, بابای مدرسه جارو به دست از اتاقش بیرون آمد. مرتضی! مرتضی!
حواست کجاست؟ زنگ کلاس خورده و مرتضی هراسان وارد کلاس شد. آقای مدیر نگاهی به تخته
سیاه انداخت. روی آن با خطی زیبا نوشته شده بود: «خلیج عقبه از آن ملت عرب است.»
ابروانش به هم گره خورد. هر کس آن را نوشته, زود بلند شود. مرتضی نگاهی به بچههای
کلاس کرد. هنوز گنجشکها در حیاط بودند. صدای قناری آقای مدیر هم به گوش میرسید.
دوباره در رویا فرو رفت. |